مهران مدیری یک سرمایه اجتماعی است
به گزارش مجله شهبازی، سینماسینما/ مدتی است اتفاقی از شبکه آی فیلم مجموعه نقطه چین را نگاه می کنم و صادقانه بگویم از ارائه این حجم ناهنجاری های اجتماعی در قالب طنزی ساده و بسیار روان متعجب و مسرور شدم. بخش هایی از این سریال را همان بار اول که از شبکه سه به روی آنتن رفته بود، دیده بودم، اما نه همه 135 قسمت را. و حالا فکر می کنم مهران مدیری یک سرمایه اجتماعی است. او بلد است درست ببیند، دیده هایش را در زرورقی از طنز بپیچد تا موقع ارائه آن، هضمش آسان تر و تلخی اش پذیرفتنی تر باشد. درست مثل شیرین کردن شربت های دارویی، یا مزه زهرمار داروهای پنهان شده در کپسول. او نیز معجون درمان کننده خود را به همین شکل به ما می خوراند و اجازه می دهد از موقعیت های ایجاد شده برای بامشاد و اردی و بقیه قهقهه بزنیم و این چنین هنرمندانه ما را در برابر خود قرار می دهد.
در برخورد با آثار مهران مدیری دو جهت کلی وجود دارد. مخاطبانی باشیم برای سی تا شصت دقیقه سرگرمی و تفریح. یا کسانی که در عین خندیدن از آنچه پیرامون ما می گذرد، دچار تاسف، برانگیختگی و در شکلی متعالی، قائم به ایجاد تغییر در خود و جامعه باشیم. این تصمیم و سطح دریافت و اندیشه مخاطب است که یکی از راه ها را برمی گزیند. اگر جهت دوم مورد انتخاب باشد، ساخته های اخیر این کارگردان آزاردهنده نخواهد بود. چون پا به پای او راه پر پیچ و خم اجتماعی را که رفته رفته به جهت هبوط رسیده است، طی نموده و بیش از مخاطبین دسته اول، هیولا و دراکولا قابل فهم می گردد. او یک سرمایه اجتماعی است چون بر روی دوش خود بار سنگین طنز را حمل می کند و می گذارد در قاب عریض آن خود را به تماشا بنشینیم. در نقد فردی این شخص، گروه مخالفین او که اندک نیز نیستند، آدم هایی از این دست را سوپاپ اطمینان معرفی می نمایند. دیگ زودپزی که همین میزان اندک برون ریز را دستمایه منتقدین خود قرار می دهد. اما از قضا همین می تواند، نشانه هوشمندی تامل برانگیز مردی باشد که در عرصه طنز اجتماعی، شاگردان تاثیرگذاری تربیت نموده است. اما خود هنوز ممتاز و چندین سر و گردن از بقیه پیشروتر است. به تاریخ ساخته هایش توجه کنید و ببینید چه مسائلی را در چه زمان هایی به عالی ترین شکل ممکن بیان نموده است. از نگاه من او اجتماعی ترین و سیاسی ترین طنزپرداز معاصر ایران است. با هوشی سرشار و قدرت قلمی درخشان در کنار میزانسن هایی ساده در محیط ها و لوکیشن هایی محدود تا متعدد، همگی در خدمت بیان نکته و سوژه مورد نظر. اگر زمانی یک کریم شیره ای بود که با شوخی و خنده شاهان قاجار را به سخره می گرفت؛ اکنون او کسی است که در میان نردبان رو به سقوط دنیا پر کشمکش، ما را به بدیع ترین شکل ممکن به خود باز می کند تا با او به خود بخندیم. چون در تناقضی شگرف او نیز بخشی جدایی ناپذیر از همین بدنه تلقی می گردد. چون او هم زندگی لاکچری دارد و خوب بلد است زندگی لاکچری ها را چون سفره ای گگردده برملا سازد. ویژگی تکان دهنده او خوب دیدن است. او در آزمایشگاه گل و گشاد اجتماع بی هیچ محدودیتی قدم می زند و با مغزش یادداشت برداری می کند تا به وقتش توفانی ترین تکانه ها را در موقعیت های کمیک ارائه کند و با چهره ای ابلهانه ما را داخل بازی کند.
دو شخصیت اردل و بامشاد را به یاد بیاورید. در یکی از قسمت ها آنان ددی را تشویق به درست کردن یک شرکت تعاونی مصرف می نمایند. اما آنها می دانند این می تواند و باید فرصتی برای چاپیدن ددی و بقیه کارمندان باشد. می دانند باید بار خود را ببندند. آنها هر بار در قامت کسانی ظاهر می شوند که هیچ سنخیتی با دانش و شعور و صندلی آنها ندارد. اما در عین حال گویا هیچ نیروی بازدارنده ای نیز وجود ندارد. زمانی برنامه ساز تلویزیون در لس آنجلس می شوند و وقتی دیگر سردبیر یک مجله ادبی و منچولباف که بستری از مهمل گویی های بسیار خنده آور و تلخ را فراهم می کند؛ این آدم ها را می گذارد که سرپا بمانند و ادامه دهند. گویا هر چه تهی و کم مایه تر، خاص تر و بلند مرتبه تر. می توان کارهای او را یک به یک و از زوایای مختلف مورد تحلیل و واکاوی قرار داد و از این اندازه نبوغ غیر تکراری باز هم شگفت زده شد.
نویسنده: زهرا مشتاق
منبع: همگردی