نوشته فاطیما بهارمست از گذران جهانش
به گزارش مجله شهبازی، بیش از 5 سال در دانشکده هنرهای زیبا، تئاتر خوانده ام.فکر میکنم اصولن رشته ای که درسش را میخوانی شغل تو میگردد . من بازیگری تئاتر خوانده ام پس شغلم بازیگری است ، ویژه در تئاتر که یادش گرفته ام (البته اگر بتوانی شغل بخوانی اش) عضو خانه تئاتر هم نیستم ، شاید هیچ وقت، وقت نکردم بروشور های اجراهایم را ببرم شاید هم همواره فکر نموده ام که خب چه گلی قرار است به سرم زده گردد ، آیا بودجه ای هست که خانه تئاتر مرا در وقت گرفتاری حمایت کند؟! وقتی تمام عزیزانی که میشناسم ، میدانم قدمی برایشان برداشته نمیگردد . یعنی خانه تئاتر درمانده ما اصلن پولی ندارد که برای کسی قدمی بردارد.
وقتی بودجه اختصاص یافته برای تئاتر و هنرمندان تئاتر همواره ناچیز است ، وقتی هنرمند تئاتر در این دوران غم زده بیش از ده ماه است که بیکار است . وقتی از دیدگاه دیگران هنوز هنر و تئاتر حکم فوق برنامه دارد و جدی گرفته نمیگردد .
من از تئاتر دانشجویی می آیم ، با شش سال حضور مداوم در جشنواره تئاتر دانشجویی و هشت سال حضور در فضای تئاتر و حدود یازده ، دوازده اجرای عموم در قالب بازیگر و یک تجربه کارگردانی ، فکر میکنم دیگر به اندازه خودم و سنم در این تئاتر بوده ام که بفهمم تئاتر چیست...
دیدم دوستانم را که با هزار امید و آرزو از شهرستان ها به پایتخت آمدند و تئاتر را برای شغل انتخاب کردند و چه بسیار آنهایی که در این یک سال در معیشت خود مانده اند و همه چیز را گذاشته اند و برگشته اند پیش خانواده ... چه بسیار هنرمندان و اساتید من که میکوشند که تئاتر این هنر والا را زنده نگه دارند و خود از اولین ها محروم هستند ، چه بسیار دوستان من که در این دوره مشغول به کار دیگری هستند ، شغلی که انتخاب نکردند و مجبورند برای گذران زندگی انجام دهند مگر نه اینکه درس خوانده اند مگر نه اینکه سالها کار نموده اند تا روی صحنه باشند یا اجرایی روی صحنه ببرند ؟! تازه اینها انسانهایی خوش اقبال تر هستند که بالاخره به سختی خود را در جای دیگری جا میکنند تا پولی دربیاورند .
تکلیف آن کسی که سرپرست خانواده اش است و تمام معیشتش از راه تئاتر بوده است چی ؟!
کسی که جز این کار ، کار دیگری ندارد ... چند وقت پیش از کسی که مبتلا به کرونا شده بود شنیدم که کرونا بیش از 20 میلیون خرج روی دستش گذاشته بود تا بهبود یابد ، تکلیف هنرمندی که بیمه درست و درمانی ندارد و حساب بانکی اش هم در این یک سال ته کشیده است چیست .... تکلیف اجاره خانه اش ... اگر زبانم لال بیمار گردد چه ؟!!
من که میگویم من و امثال من نفسمان از جای گرم بلند میگردد ...
من در این دوران همینکه دلم برای صحنه لک زده است دغدغه ام است ، فکر به اینکه 5 سال از زندگی ام درسی را خوانده ام که به همین راحتی درش تخته میگردد و هیچ امنیتی ندارد دغدغه ام است اما کسی که تمام درآمدش از تئاتر بوده است .. یک سال است که بیکار است ... بیکار ...خودتان تصور کنید ...
پی نوشت : چه بسیارند شغل های دیگری که در این یک سال نابود شدند و افرادی که بیکار شدند اما من اجازه میخواهم تا از شغل خودم حرف بزنم ، شغلی که مهجور و بی زبان است تا بلکه حرفش شنیده گردد .
منبع: همگردی