خشونت؛ عامل جذابیت در نمایش خانگی؟!
به گزارش مجله شهبازی، در سریال هایی که این روز ها در نمایش خانگی پخش می گردد، خشونت عاملی برای ایجاد جذابیت شده است. این در حالی است که در جامعه ما این اتفاقات خشن به این شکل و به این شدت نیست.
قورباغه، می خواهم زنده بمانم، سیاوش، ملکه گدایان و خوب، بد، جلف؛ رادیو اکتیو این روز ها عناوین اصلی سریال های در حال پخش شبکه نمایش خانگی را تشکیل می دهند.
سریال هایی که هر کدام سرشار از خشونت های غیرمعمول و غلوشده اجتماعی است و در روز هایی که مخاطب بیش از هر زمان دیگری فضایی آرام و بدون تنش را طلب می نماید، لزوم مدیریتی نظام مندتر را در این حوزه گوشزد می نماید.
در همین ارتباط یک منتقد از نبود تنوع در ژانر های سریال های نمایش خانگی و تلویزیون انتقاد و عنوان می نماید: خشونتی که در این سریال ها نمایش داده می گردد، حالتی اغراق آمیزشده از خشونت جامعه است؛ این در حالی است که هنرمند باید در جهت تلطیف فضای خشن جامعه گام بردارد.محمد تقی فهیم درباره بالا دریافت دوز خشونت در سریال های در حال پخش شبکه نمایش خانگی و تاثیر نامطلوب آن بر مخاطب، می گوید: در سریال هایی که این روز ها در نمایش خانگی پخش می گردد، خشونت عاملی برای ایجاد جذابیت شده است.
این در حالی است که در جامعه ما این اتفاقات خشن به این شکل و به این شدت نیست؛ نه اینکه جامعه خشن نباشد، در جامعه خشونت وجود دارد، اما چون بلد نیستند بر اساس ویژگی های سینمای اجتماعی درام را خلق نمایند به این سمت می فرایند که جذابیت کارشان را حول محور خشونت قرار دهند.
این آثار تاثیر نامطلوبی را بر مخاطب خودش می گذارد. حتی در بعضی از سریال های تلویزیونی هم خشونت غیرمتعارف به تصویر کشیده می گردد.
این منتقد در عین حال خشونت را جزو لاینفک جوامع امروزی می داند و در این زمینه اظهار می نماید: نمی توان خشونت را به کل در سینما و سریال های تلویزیونی نفی کرد و مذموم شمرد؛ زیرا خشونت جزو لاینفک جوامع امروزی است.
خشونت جزوی از بدنه جوامع است و در برنامه های تصویری هم خشونت یکی از مولفه های اصلی آثار است. اما مسئله ای که در کشور ما وجود دارد این است که ما به دلیل اینکه فاقد سینمای ژانر یعنی سینمای متنوع در گونه های مختلف هستیم، خشونت خودش را اینگونه بروز می دهد و آثار بیشتر در چهار چوب گرایشات اجتماعی ساخته می شوند.
او ادامه می دهد: در سینمایی که ژانر دارد، خشونت متناسب با ژانر خودش وارد درام می گردد. اگر ما سینمای ژانر داشته باشیم خشونت در چهارچوب ژانر معنا پیدا می نماید؛ زیرا به هر حال خشونت می تواند رویکرد های درام را باورپذیر کند.
مثلا فیلم جنگی نمی تواند بدون کشت و کشتار و تیراندازی باشد، اما از آن جایی که ما فاقد ژانر هستیم، همه خشونت ها در یک گونه تحت عنوان سینمای اجتماعی متبلور شده است.
فهمیم معتقد است: اگر قرار باشد در سینمای اجتماعی به خشونت بپردازیم، باید با تحقیق و پژوهش های روانشناسانه و جامعه شناسانه و حتی تحت نظر مشاوران جرم شناس باشد، اما به دلیل اینکه اغلب فیلم سازان ما معمولا نه صاحب سواد آنچنانی هستند و نه برای این جنبه های آثارشان هزینه می نمایند، نمی آیند از چند کارشناس و متخصص علوم انسانی در آثارشان استفاده نمایند.
او می افزاید: وقتی خشونت در ژانر مخصوص خودش به کار نمی رود در این صورت جنبه منفی به اثر می دهد. زیرا ژانری را نمی سازیم که خشونت جزو الزاماتش است. اگر چه سریال اجتماعی هم خشونت دارد، اما متفاوت با خشونت های دیگر است و احتیاج به نگاه کاشناسانه دارد. خشونتی که در ژانر مخصوص خودش به تصویر کشیده گردد، باعث بحران روانی در مخاطب نمی گردد.
فهیم با بیان اینکه اگر قرار باشد خشونت را در سینمای اجتماعی زیر ذره بین قرار دهیم حتما باید متناسب با چهار چوب های قانونمند اجتماعی باشد و به عبارتی راستا ترسیم خشونت باید به سمت قانونمند کردن شهفرایندان حرکت کند و نه به سمت تاثیر ضدقانونی در مخاطب، در این زمینه شرح می دهد:
اگر خشونت را به عنوان یک فعل ضدقانونی و غیراخلاقی قبول داریم، این باور باید از ابتدای اثر در تارو پود اثر تنیده باشد و نفی خشونت کند، نه اینکه خشونت امری جذاب برای ادامه دیدن اثر گردد.
او سپس با انتقاد از سریال قورباغه (ساخته هومن سیدی) که در همان قسمت اول با صحنه هایی خشونت آمیز و کشت و کشتار همراه بود، گفت: مثلا در سریال قورباغه به جز تیراندازی و قتل، فریاد ها و صداها، برخورد ها و فضاسازی ها هم نوعی خشونت را القاء می نماید. خشونت فقط کشت و کشتار نیست.
این کار ها همه چیزش خشن است. در خاتمه قسمت اول سریال چند نفر کشته می شوند و سریال با صحنه هایی به شدت خشن و بی نتیجه تمام می گردد؛ به ظاهر می خواهد ایجاد تعلیق کند تا مخاطب برای تماشای قسمت بعد ترغیب گردد، اما عملا جز بحران و تاثیری نامطلوب بر مخاطب چیزی باقی نمی گذارد.
هیچ ذهنیتی به مخاطب نمی دهد تا بفهمد این آدم ها کدامشان اشتباه کردند و کدامشان راستا درست یا غلطی را رفته اند.
فهیم سپس یادآور می گردد: هفته گذشته در برنامه تلویزیونی هفت هم گفتم، سریال های ما هیچکدام در قسمت اول نتیجه حداقلی را به مخاطب نمی دهند و تمام کنش های خشونت آمیز ادامه پیدا می نماید تا در چندین قسمت بعد پیغام مناسبی ارائه گردد؛ در حالی که سریال سازی در دنیا به این صورت است که در هر قسمت سیر حرکت قهرمان و ضدقهرمان طوری طراحی شده است که مخاطب تا حدودی متوجه داستان شده و نسبت به موضوع متنبه می گردد. در سریال های ما به ندرت این اتفاق می افتد.
او همچنین با تاکید بر لزوم توجه بیشتر سازندگان، به اعمال محدودیت سنی برای تماشای آثار، در این زمینه چنین می گوید: در کشور ما الصاق محدودیت گروه سنی هنوز در آثار به درستی اعمال نمی گردد و از طرفی در بین خانواده ها به طور کامل به عنوان یک فرهنگ جا نیفتاده است.
در کشور های خارجی سال ها در این زمینه فرهنگ سازی شده و برای خانواده ها هم جا افتاده که هر اثری مناسب یک گروه سنی است، اما، چون در کشور ما این موضوع جا نیفتاده است، هنرمندان موظف هستند تا در این زمینه دقت بیشتری نمایند.
این منتقد تاکید می نماید: نمی توان گفت، چون شرایط جامعه خشن است، ما هم بازتولید شرایط اجتماعی می کنیم. اتفاقا برعکس است؛ اگر به فیلم های مهم سینمای دنیا نگاه کنیم، بسیاری از آن ها در بدترین دوره تاریخی و بحران های اجتماعی ساخته شده اند، اما ما با تماشای آن ها احساس خشونت نمی کنیم؛ حتی اگر موضوعشان هم خشن باشد دوربینشان آنقدر نسبت به فعل خشن دافعه دارد که خشونت احساس نمی گردد.
این در حالی است که بعضی فیلمساز های ما میزانسن و دکوپاژ را بلد نیستند و برای مثال نمی دانند اگر چاقویی قرار است در بدن کسی قرار بگیرد، چطور نمایش داده گردد تا روح مخاطب را خراش ندهد؛ این ها بر اثر بی سوادی و کم دانشی اتفاق می افتد و صرفا دارند از شرایط بهره برداری و تجارت می نمایند.
فهمیم با بیان اینکه ما در حال حاضر سریال تاریخی، حماسی، اکشن و کمدی نمی بینیم، خاطرنشان می نماید: سریال مبتنی بر ژانر کمدی نداریم اگر چیزی هست شبه کمدی است و بیشتر طنز شفاهی در لحن و زبان است که اغلب مبتذل هستند و دیالوگ های سطحی و گفتمان های زشت دارند.
الان در نمایش خانگی سریال جنگی و اکشن هم نداریم. حتی درام عاشقانه هم نداریم. فقط همین کار های به ظاهر اجتماعی یا شبه جنایی است که 30 قسمت پخش می گردد و وقت مخاطب را می گیرد و مخاطب فقط فضا های مالیخولیایی و بحران آمیز همراه با خونریزی و داد و بیداد می بیند.
همه سریال ها حول موضوعات اجتماعی، طلاق و ازدواج و یا نهایتا شبه پلیسی است؛ بنابراین به منظور اینکه خشونت در این سریال ها تاثیر منفی روی مخاطب نگذارد و بحران های اجتماعی را تشدید نکند، حتما باید در کنار این سریال ها کارشناسان پلیسی، اجتماعی و روانشناسان حضور داشته باشند. در حال حاضر سازندگان همه گونه هزینه ای می نمایند، به جز برای چیز هایی که واجب است.
این منتقد سینما و تلویزیون در خاتمه با تاکید بر نقش هنرمندان در کاهش خشونت در جامعه، می گوید: حتی اگر اجتماع هم دچار خشونت باشد، وظیفه هنرمند است که با اثرش خشونت را تلطیف و تعدیل کند و افق بهتری را در مقابل مخاطب قرار دهد.
من باور دارم هنرمندان باید در جهت تقلیل خشونت گام بردارند و در قالب درام های جذاب و زیبایی شناسانه خشونت را برای تاثیری مطلوب ارائه دهند، اما الان چیزی که وجود دارد برعکس است؛ یعنی همین خشونت موجود در جامعه هم به شکلی خیلی اغراق آمیزتر از آنچه هست، به تصویر کشیده می گردد.
منبع: فرادید